امامت، رهبری جامعه اسلامی به نصب الهی و جانشینی پیامبر اکرم(ص) در امور دینی و دنیوی است. این آموزه، از اصول مذهب شیعه و از اختلافات اعتقادی میان شیعه و سنی است. اهمیت امامت نزد شیعیان باعث شده که آنان امامیه لقب گیرند.
بنابر آموزههای شیعه، پیامبر اکرم(ص) از ابتدای دوران رسالت به معرفی خلیفه خویش و امام مسلمانان پس از وفات خود، اهتمام جدی داشت. اقدامات آن حضرت در این مسیر، از نخستین دعوت علنی، با معرفی امام علی(ع) به عنوان خلیفه و جانشینِ بعد از خود آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگانی ایشان، در راه بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذیالحجه در غدیر خم ادامه یافت.
اهل سنت نیز ضرورت وجود امام و لزوم تبعیت از دستوراتش را میپذیرند، ولی معتقدند انتخاب امام به دست مردم است و پیامبر اسلام (ص) کسی را به عنوان خلیفه بعد از خویش معرفی نکرده است.
شیعیان در باره تعداد و مصداق امامان اختلافنظر دارند. تعداد امامان شیعه امامیه، دوازده نفر است. اولین آنان امام علی (ع) و آخرینشان، امام مهدی(عج) است. بعد از امام علی (ع)، امام حسن(ع) و سپس برادر ایشان امام حسین(ع) عهدهدار منصب امامت شدند و بعد از این سه امام، نُه نفر از فرزندان امام حسین (ع) این مقام را بر عهده داشتند.
فلسفه وجودی امام، نقل و حفظ دین اسلام و تبیین صحیح معارف دینی است. از این رو لازم است امام برای انجام بهتر وظایف خویش، دارای عصمت، علم لدنّی و خدادادی و ولایت از جانب خداوند باشد.
مفهومشناسی
امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است. در زبان عربی، کلمه امام، به معنای فرد یا چیزی است که به او اقتدا میشود. از اینرو برای امام مصادیقی مانند قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص)، جانشین پیامبر، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان شتران و دانشمندی که از او پیروی میشود، آمده است.[۱]
واژه امام در قرآن
قرآن کریم، واژه امام را برای برخی انسانها و برخی موجودات دیگر به کار برده است کاربردهای غیر بشری امام عبارتند از: لوح محفوظ[۲]، راه آشکار[۳]و کتاب آسمانی حضرت موسی.[۴] است. امام برای اشاره به انسانها بر دو صورت امام حق و امام باطل به کار رفته است. مصادیق امام حق عبارتند از: پیامبران الهی،[۵] بندگان شایسته خداوند[۶] و مستضعفان.[۷] همچنین پیشوایان کفر مانند فرعون و کارگزاران حکومت او، مصادیق امام باطل در قرآن کریماند.[۸]
در آیهای قرآنی کلمه امام به گونهای به کار رفته است که همه کاربردهای پیشین را شامل میشود: وَیوْمَ نَدْعُو کلّ أُناس بِإِمامِهِم.[۹]
معنای اصطلاحی
متکلمان، امامت را به دو صورت تعریف کردهاند: برخی از تعاریف عام است و شامل نبوت نیز میشود. مانند این تعریف که امامت را به «رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیایی» تفسیر کرده است.[۱۰]
دسته دوم، تعریفهایی است که امامت را جانشینی پیامبر در امور دینی و اطاعت از امام را واجب میدانند.[۱۱]
تعریف امامت به «رهبری امت اسلامی در امور دینی و دنیوی به عنوان جانشین پیامبر(ص)» مورد قبول همه فرقههای اسلامی است.[۱۲]
جایگاه امامت در شیعه
از دیدگاه شیعه، امامت از اصول عقاید اسلامی است ولی معتزله و اشاعره و دیگر مذاهب اسلامی آن را از فروع دین میدانند. در فرهنگ شیعی، مسئله امامت علاوه بر خلافت، شامل امور دیگری نیز میشود.
امامت و خلافت
از منظر تاریخی مهمترین مسئلهای که پس از پیامبر(ص) مورد بحث و گفتوگوی مسلمانان قرار گرفت، امامت بود. هیچیک از آموزههای دینی، در هیچ زمانی مانند امامت مورد بحث و نزاع واقع نشده است.[۱۳]
رهبری امت اسلامی پس از پیامبر (ص) به لحاظات گوناگون، با عناوین مختلفی از جمله امامت و خلافت خوانده میشود. این منصب از آن جهت که راهبری و پیشوایی است، امامت خوانده میشود و بدین لحاظ که جانشینی پیامبر (ص) شمرده میشود، آن را خلافت میگویند. بر این اساس، امام در شریعت اسلامی خلیفه و جانشین رسول الله (ص) است. البته در این که آیا میتوان او را خلیفة اللّه نیز نامید در میان اهل سنت دو نظر وجود دارد: برخی این عنوان را جایز شمرده و برخی دیگر آن را نادرست دانستهاند.[۱۴] روایات اهل بیت(ع) نیز امامت را خلافت خدا و پیامبر دانستهاند.[۱۵]
امامت؛ عهد الهی
نوشتار اصلی: آیه ابتلای ابراهیم
قرآن کریم، امامت را برتر از نبوت دانسته است، زیرا درباره ابراهیم، یادآور شده است که او پس از دست یافتن به مقام نبوت و رسالت و موفقیت در ابتلائات و آزمونهای الهی، مقام امامت به او اعطا شود.[۱۶] بر اساس آیه ۱۲۴ سوره بقره خداوند از امامت به عنوان عهد و پیمان الهی یاد میکند. در روایات اهل بیت(ع) نیز به این مطلب اشاره شده است.[۱۷]
امامت؛ عامل کمال دین
نوشتار اصلی: آیه اکمال
آیه اکمال از آیات مربوط به جریان غدیر خم
از احادیثی که در شأن نزول آیه اکمال دین[۱۸] نقل شده است نیز جایگاه بالای امامت به دست میآید. مطابق این روایات، این آیه، در مورد واقعه غدیر خم نازل شده است که پیامبر(ص) به فرمان خداوند، علی(ع) را به عنوان پیشوای امت اسلامی پس از خود معرفی کرد.[۱۹] بر این اساس، دین اسلام، به وسیله امامت به کمال مطلوب خود رسیده است.
آیه ۶۷سوره مائده معروف به آیه تبلیغ
آیه تبلیغ[۲۰] نیز بیانگر همین مطلب است، زیرا مطابق این آیه و با توجه به روایاتشان نزول آن، امامت از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که اگر پیامبر (ص) آن را ابلاغ نمیکرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده است و زحمات ایشان از بین میرفت.[۲۱]
اهمیت امامت در قیامت
بر اساس قرآن کریم، روز قیامت هر کسی به سمت پیشوا و رهبر خویش میرود:
یوْمَ نَدْعُو کلّ أُناس بإِمامِهِمْ (ترجمه: [یاد کن] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرا میخوانیم.)[ ۱۷–۷۱]
این مطلب، در حدیثی که شیعه و اهل سنت از امام رضا(ع) نقل کردهاند نیز آمده است. بر این اساس، روز قیامت هر گروهی را با نام کتاب آسمانی و سنت پیامبر و امام زمان آنان فرا میخوانند.[۲۲]
امیرالمؤمنان (علیهالسلام) فرموده است:
«امامان، رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر این که آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر این که آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند.»[۲۳]
در احادیث متعددی از امامان شیعه (علیهم السلام) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنان است.[۲۴]
ضرورت وجود امام
از دید متکلمان امامیه، امامت واجب است و وجوب آن هم وجوب کلامی است؛ یعنی وجوب علی الله، نه وجوب علی الناس. معنای این وجوب این است که امری مقتضای عدل و حکمت و جود و... دیگر صفات کمال الهی است و چون ترک چنین عملی مستلزم نقص در ساحت خداوند است و در نتیجه محال است، پس انجام آن عمل واجب و ضروری است. البته این وجوب ناشی از صفات کمالی خداوند است نه اینکه کسی آن را بر خداوند واجب کند. همانطور که خداوند رحمت و هدایت را بر خود واجب ساخته است:
خواجه نصیر در این باره میگوید:
«امامیه معتقدند منصوب کردن امام لطف است؛ زیرا مردم را به طاعت نزدیک میکند و از معصیت دور میسازد و لطف نیز بر خداوند واجب است.»[۲۵]
مذاهب غیر شیعی
اکثریت مذاهب اسلامی، امامت را واجب میدانند اگر چه در اینکه آیا واجب فقهی است یا کلامی و نقلی است یا عقلی اختلاف وجود دارد.
وجوب نقلی: اشاعره نیز امامت را واجب میدانند ولی چون به حسن و قبح عقلی و واجب بودن هیچ چیزی بر خداوند اعتقاد ندارند، آن را بر مردم واجب میدانند و وجوب آن را نقلی و بر اساس روایات میدانند نه عقلی. عضدالدین ایجی معتقد است که نزد اشاعره، نصب امام نقلا واجب است[۲۶] و این بدان معناست که چون خداوند فرموده وجود امام و منصوب شدن او واجب است نه اینکه عقل ما فهمیده باشد.
وجوب عقلی: معتزله، ماتریدیه، اباضیه و گروهی از زیدیه، امامت را بر مردم واجب دانستهاند. برخی از معتزله، وجوب امامت را عقلی و برخی دیگر، وجوب آن را نقلی شمردهاند.[۲۷]
دلایل وجوب امامت
آیه اولی الامر
نوشتار اصلی: آیه اولی الامر
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ
در این آیه خداوند فرمان میدهد که از اولی الامر اطاعت شود؛ پس باید اولی الامر موجود باشند تا از آنها اطاعت شود.[۲۸] تفتازانی با اشاره به این دلیل میگوید: «وجوب اطاعت از اولی الامر مقتضی تحقق آن است.»[۲۹]
حدیث من مات
نوشتار اصلی: حدیث من مات
پیامبر(ص) فرمودند:
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیتَةً جاهِلِیةً»[۳۰]
مطابق این حدیث، هر کس بدون شناخت امام زمان خود از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است. عدهای از متکلمان اسلامی این حدیث را دلیل وجوب امامت دانستهاند، زیرا مطابق این حدیث، معرفت امام در هر زمانی یک تکلیف شرعی است، لازمه آن این است که هیچ گاه زمان از امام خالی نباشد.[۳۱]
سیره مسلمانان
نوشتار اصلی: سیره متشرعه
عدهای از متکلمان، سیره مسلمانان را دلیل وجوب امامت شمردهاند، زیرا از سیره مسلمانان روشن میشود که آنان وجوب امامت را امری مسلم و تردید ناپذیر تلقی کردهاند. اختلاف شیعه و سنی نیز مربوط به مصداق امامت بوده است، نه اصل امامت.[۳۲] ابوعلی و ابوهاشم جُبّایی و برخی دیگر به اجماع صحابه بر وجوب امامت استدلال کردهاند.[۳۳]
قاعده لطف
نوشتار اصلی: قاعده لطف
مهمترین دلیل عقلی متکلمان امامیه بر وجوب امامت، بر اساس قاعده لطف است. متکلمان شیعه، امامت را از مصادیق روشن قاعده لطف میدانند و بیان کردهاند که چون خداوند باید نسبت به بندگانش لطف داشته باشد و نصب و معرفی امام نیز نوعی لطف است، پس امامت نیز واجب خواهد بود.
سید مرتضی در توضیح لطف بودن امامت چنین میگوید:
«میدانیم که تکالیف عقلی برای بشر وجود دارد، و نیز میدانیم که مکلفان معصوم نیستند. با توجه به این دو مطلب، دلیل وجوب امامت این است که هر فرد عاقلی که با عرف و سیره عقلا آشنایی دارد میداند که هرگاه در جامعهای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ستمگری و پلیدی جلوگیری و از عدالت و ارزشهای انسانی دفاع کند، شرایط اجتماعی برای توسعه فضایل و ارزشها فراهمتر خواهد بود و این، چیزی جز لطف نیست، زیرا لطف آن است که با توجه به آن، مکلفان به طاعت و فضیلت روی میآورند و از زشتی و تباهی دوری میکنند. بنابراین، امامت در حق مکلفان، لطف است.»[۳۴]
متکلمانی مانند ابن میثم بحرانی، سدید الدین حمصی، خواجه نصیر الدین طوسی و دیگران نیز بر اساس این قاعده، بیانهای مختلفی در ترسیم امامت و وجوب آن داشتهاند.[۳۵]
متکلمان معتزلی، با وجود آنکه قاعده لطف را پذیرفتهاند، اما جریان آنرا در این مسئله و لطف بودن امام را قبول ندارند و ایرادهایی در این مورد بیان کردهاند که سید مرتضی در الشافی فی الامامة به آنان پاسخ داده است.
فلسفه امامت
از آنجا که اهل سنت، امام را تنها یک حاکم سیاسی جامعه میدانند، معمولا فلسفه وجود امام را تشکیل حکومت و انجام وظایف معمول حکومت و اداره جامعه معرفی میکنند. به عنوان مثال از نظر معتزله تحقق بخشیدن به احکام شرعی چون اقامه حدود، حفظ هستی امت اسلامی، آماده ساختن و بسیج نیروهای رزمنده برای مبارزه با دشمن و اموری شبیه آن، اغراض امامت را تشکیل میدهد.[۳۶]
اما شیعه امامیه، برای امامت دو نوع هدف را برای وجود امام بیان کرده است.
هدف اول: همان اهداف و فوائد عملی است که اهل سنت نیز بیان کردهاند. بر این اساس، حفظ نظام اجتماعی مسلمانان، برقراری عدالت اجتماعی، تحقق بخشیدن احکام اسلامی به ویژه احکامی که جنبه اجتماعی دارد، اجرای حدود الهی به عنوان اهداف امامت به شمار آمده است.[۳۷]
هدف دوم: که مهمترین هدف امامت را تشکیل میدهد عبارت است از: نقل، حفظ و تبیین شریعت.
نقل شریعت
در دیدگاه امامیه، خداوند دین را بهصورت کامل به پیامبر (ص) وحی کرده و ایشان نیز بهطور کامل آن را برای امامان ابلاغ نموده است تا آنان، به تدریج همه احکام را برای مردم بیان نمایند. بر این اساس، جزئیات احکام مربوط به عبادات، معاملات، عقود، ایقاعات، ارث، حدود و دیات، در قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) بیان نشده است. آنچه در قرآن و سنت آمده است، کلّیات این احکام است. احکامی که از طریق احادیث از پیامبر (ص) به ما رسیده محدود است و تمام این احادیث از نظر سندی معتبر نیست.
از همین روست که اهل سنت برای جبران این نقصان، ناچار استفاده از منابعی مانند قیاس و استحسان و روشهای دیگری روی آوردند که از نظر معرفتی یقین آور نیست. قیاس، استحسان و دیگر روشهای غیر یقینی، از نظر شیعه اعتباری ندارد و دلیل معتبر عقلی و شرعی نداریم که با استناد به آن بتوان، در فرایند استنباط احکام از اینها استفاده کرد. مثلا روزه آخرین روز ماه رمضان، واجب و روزه اوّلین روز ماه شوال، حرام و دومین روز آن، مستحب است در حالیکه در ظاهر تفاوتی میان این دو نیست. بنابراین به صرف مشابهت میان این دو، نمیتوان حکم یکی را به دیگری سرایت داد.
از دیدگاه شیعه، پیامبر (ص)، دین اسلام را به طور کامل ابلاغ نموده است و نقصی در آن نبوده است تا لازم شود بوسیله قیاس و استحسان جبران شود. اما به دلیل آماده نبودن مردم و نبود موضوع، بسیاری احکام برای مردم عادی اساسا مطرح نشد. پیامبر (ص) این دسته احکام را به امامان بعد از خود آموخت تا آنان به تدریج آن احکام را برای مردم بیان نمایند.
حفظ شریعت
یکی دیگر از اموری که وجود امام را ضروری میکند و از فلسفههای امامت بهشمار میرود، حفظ شریعت است. بر این اساس، وجود امام باعث میشود تا دین از تغییر و تحریف محفوظ بماند؛ چرا که علاوه بر اینکه قرآن جزئیات احکام شریعت را بیان نکرده است، از سوی دیگر به خودی خود سخن نمیگوید، بلکه نیازمند تفسیر است. اما از آنجا که فهم دیگران از قرآن، دست کم، احتمال خطا و اشتباه بودن را دارد، نیاز به افرادی است که فهم آنان از قرآن، مصون از خطا و خیانت باشد. وجود آنان به عنوان ملاک و معیاری برای تشخیص خطای فهم دیگران است. آن معیار و میزان هر چه باشد، در حقیقت همان است که سبب حفظ شریعت خواهد بود.
علاوه بر این، احکام و معارفی که به صورت متواتر یا اجماعی نقل شده، محدود است و همه احکام شریعت را در بر نمیگیرد. اجماع هم که به خودی خود و بدون استناد به دیدگاه و قول معصوم، اعتبار ندارد. بنابراین، تنها راهی که باقی میماند، آن است که شریعت، با امام معصوم حفظ شود؛ زیرا در این صورت، رأی او به دلیل عصمت، از هر گونه خطایی محفوظ است و میتوان با آن، دیگر اقوال درباره تفیسر قرآن و تبیین شریعت را ارزیابی کرد.[نیازمند منبع]
تبیین معارف دینی
از دیگر عواملی که وجود امام را ضروری کرده است، تبیین آن بخش از معارف و احکام شریعت است که به دلیل فراهم نبودن شرایط و فرصت کافی، توسط پیامبر بیان نشده است و بیان آنها به امام واگذار شده است.[نیازمند منبع]
ویژگیها و لوازم امامت
عصمت
نوشتار اصلی: عصمت
یکی از شرایط و لوازم امامت، مصون بودن وی از گناه و خطا در انجام وظایف و مأموریت خویش است. دلیل این امر آن است که امام، جانشین پیامبر و مرجع علمی در احکام شرعی و معارف دین و تفسیر قرآن کریم و سنت نبوی است. بنابراین لازم است که از گناه و خطا مصون باشد تا مردم بتوانند به او و سخنانش اعتماد کنند. در غیر این صورت، اعتماد مردم از بین میرود و هدف خداوند از تعیین امامان برای هدایت بشریت نقض میشود و از بین میرود.
علم خدادای
نوشتار اصلی: علم غیب
امامان معصوم به غیر از آنچه از طریق پیامبر (ص) بیواسطه یا با واسطه شنیده بودند، علوم دیگری نیز داشتهاند. این آگاهی از آن قبیل علوم غیرعادی است که بهصورت الهام و تحدیث به آنان داده شده است. همانند آنچه به خضر، ذوالقرنین، حضرت مریم و مادر موسی الهام شد. با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه در سن کودکی و خردسالی، به مقام امامت میرسیدند. به واسطه این علم، آنان از هرآنچه در مسیر هدایت بندگان و انجام وظیفه امامت خویش به آن نیاز داشتند، آگاه بودند و نیازی به فراگیری از دیگران را نداشتند.[۳۸]
ولایت
نوشتار اصلی: ولایت
ولایت در اسلام، قرآن کریم و اندیشه شیعه به معنای «سرپرستی» و مالکیت تدبیر مورد استفاده قرار گرفته است.[۳۹] این ولایت بر دو قسم تکوینی و تشریعی است. ولایت تکوینی یا ولایت بر تکوین عبارتست از سرپرستی امام بر موجودات جهان و عالم خارج و تصرفی عینی در آنها. قسم دیگر ولایت، ولایت تشریعی امام است که شامل سرپرستی امام بر تفسیر و توضیح قرآن کریم و سنت نبوی و رهبری جامعه است.[۴۰]
حجیت کلام و لزوم اطاعت از وی
این ویژگی بدان معناست که کلام امام و تفسیر او از کلام خداوند معتبر و اطاعت از آن لازم است. این ویژگی به واسطه بهرهمندی از علم خدادادی و لدنّی و آگاهی از منظور خدا در آیات کتابهای آسمانی است.[۴۱]
امامان شیعه
نوشتار اصلی: امامان معصوم(ع)
امامان در بیان امیرالمؤمنین(ع)
راه هدایت را با راهنمایی ما میپویند، و روشنی دلهای کور را از ما میجویند. همانا امامان از قریشاند که درخت آن را در خاندان هاشم کاشتهاند، دیگران درخور آن نیستند، و طغرای امامت را جز به نام - هاشمیان - ننوشتهاند.
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۴۴، ص۱۴۰.
امامان شیعه دوازده نفر از خاندان پیامبر اسلاماند. نخستین ایشان امام علی(ع) و امامان بعدی، فرزندان و نوادگان امام علی (ع) و حضرت زهرا(س) هستند. امامان از علم الهی و مقام عصمت و حق شفاعت برخوردارند و میتوان با توسل به ایشان به خداوند تقرب پیدا کرد. علاوه بر مرجعیت علمی درباره آموزههای دینی، رهبری سیاسی جامعه نیز بر عهده این دوازده نفر است.
احادیثی از پیامبر (ص) مانند حدیث دوازده خلیفه نقل شده که به توصیف ویژگیهای امامان، تعداد و ذکر اسامی آنان پرداخته است و نشان میدهد که همه این افراد از قریش و از اهل بیت پیغمبرند، و مهدی موعود نیز از ایشان و آخرینشان خواهد بود.
روایاتی آشکار از پیامبر (ص) در امامت علی (ع) که امام اول است وارد شده است و نصوص قطعی از پیامبر (ص) و علی (ع) در امامت امام دوم و به همین ترتیب گذشتگان ائمه به امامت آیندگانشان تصریح کردهاند. بر اساس این متون، ائمه اسلام ۱۲ تن میباشند و نامهایشان به این ترتیب است:[۴۲]
علی بن ابی طالب
حسن بن علی
حسین بن علی
علی بن حسین
محمد بن علی
جعفر بن محمد
موسی بن جعفر
علی بن موسی
محمد بن علی
علی بن محمد
حسن بن علی
مهدی علیهم السّلام
اشکال ناسازگاری امامت با خاتمیت
از اشکالاتی که به اصل امامت وارد کردهاند این است که امامت به معنایی که گفته شد و شیعیان به آن معتقدند، با خاتمیت ناسازگار است؛ چرا که فرد واجد ویژگیهای امامت در نظر شیعیان هیچ تفاوتی با پیامبر ندارد.[۴۳]
جعفر سبحانی بدین اشکال چنین پاسخ داده است:
«فرق بین نبوت و پروراندن علوم پیامبر اکرم روشن بوده، نیازی به توضیح ندارد. زیرا، مقوم نبوت عبارت است از این که پیامبر مخاطب وحی بوده، کلام خدا را میشنود، فرستادۀ او را میبیند و دارای شریعتی مستقل یا مروج شریعتی قبل از خود است. اما امام، خزانهدار علوم پیامبر است در هر آنچه که امت بدان نیاز دارند، بدون آنکه خود مخاطب وحی باشد یا کلام خداوند سبحان را بشنود و یا فرشتۀ حامل کلام را ببیند.»[۴۴]
بهعلاوه برخی دیگر معتقدند که امامت به معنایی که بیان شد، ساخته و پرداخته غلو شیعیان است و در متون اصیل صدر اسلام و اعتقادات شیعیان چند قرن اول، وجود نداشته است.[نیازمند منبع]
جستارهای وابسته
خطبه غدیر
امامان شیعه
آیه تبلیغ
آیه اکمال
آیه ابتلای ابراهیم
آیه اهل الذکر
آیه اولی الامر
خلافت
ولایت
پانویس
ابن فارس، معجم المقاییس فی اللغة، ۱۴۰۴ق، ص۴۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۱ـ۳۲؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۵۷؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۲۴؛ شرتونی، اقرب الموارد، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۹.
سوره یس، آیه۱۲
سوره حجر، آیه۷۹
سوره هود، آیه۱۷
سوره بقره، آیه۱۲۴؛ سوره انبیاء، آیه۷۳؛ سوره سجده، آیه۲۴
سوره فرقان، آیه۷۴
سوره قصص، آیه۵
سوره توبه، آیه۱۲؛ سوره قصص، آیه۴۱
سوره اسراء، آیه۱۷
میر سید شریف، التعریفات، ۱۴۱۲ق، ص۲۸؛ بحرانی، قواعد المرام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۴؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۲۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۴؛ میر سید شریف، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۵
حلی، الباب الحادی عشر، ۱۳۶۵ش، ص۶۶؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۲۵ـ ۳۲۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الإلهیة، ۱۴۲۲ق، ص۳۱۹ـ ۳۲۰؛ میر سید شریف، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۵؛ آمدی، أبکار الأفکار، ۱۴۲۳ق، ج۳، ص۴۱۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۴
فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۴۶۱ـ ۴۶۲؛ فیاض لاهیجی، سرمایه ایمان، ۱۳۷۲ش، ص۱۰۷
سبحانی، الملل والنحل، بینا، ج۱، ص۲۲.
مقدمه ابن خلدون، بینا، ص۱۹۱.
کلینی، اصول کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۵۵.
سوره بقره، آیه۱۲۴
کلینی، اصول کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، ۱۴۹ـ ۱۵۱ و ۱۵۴؛ آمدی، غایة المرام، ۱۴۱۳ش، ج۳، ص۱۲۷ـ ۱۲۹؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۱۴۹ـ ۱۵۱
سوره مائده، آیه۳
امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۶؛ آمدی، غایة المرام، ۱۴۱۳ش، ج۳، ص۳۲۸ـ ۳۴۰
سوره مائده، آیه۶۷
امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۱۴ـ ۲۲۳؛ آمدی، غایة المرام، ۱۴۱۳ش، ج۳، ص۳۲۰ـ ۳۲۷
طبرسی، مجمع البیان، بینا، ج۳، ص۴۳۰.
نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.
کلینی، اصول کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۶، حدیث ۵و ۸
طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷.
میر سید شریف، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۵
طوسی، قواعدالعقائد، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۵؛ طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۶؛ حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۲۹۰؛ میر سید شریف، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۵
طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷
تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۹
مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۷۶ـ ۹۵؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۱۱۲ـ ۱۱۵؛ نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بینا، ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ احمد بن حنبل، مسند، بینا، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳، ص۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵
تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۹؛ ابوحنیفه، شرح الفقه الأکبر، ۱۴۲۸ق، ص۱۷۹؛ النبراس، ص۵۱۴؛ طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷
میر سید شریف، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۶؛ تفتازانی، شرح العقاید النسفیه، ۱۴۰۷ق، ص۱۱۰؛ شهرستانی، نهایة الاقدام، ۱۴۲۵ق، ص۴۷۹؛ آمدی، غایة المرام، ۱۴۱۳ش، ص۳۶۴
قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۵م، ج۱، ص۴۷.
شریف مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۱۴۱۱ق، ص۴۰۹ـ ۴۱۰.
بحرانی، قواعد المرام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۵؛ حلبی، تقریب المعارف، ۱۴۰۴ق، ص۹۵؛ حمصی، المنقذ من التقلید، بینا، ج۲، ص۲۴۰؛ حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۴۹۰؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۲۸.
قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۵م، ج۱،ص۳۹ـ ۴۱؛ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۵۰۹.
الألفین، ص۷ـ۸
مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۷۷ش، ص۳۲۱-۳۲۲.
طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۸، ص ۲۶-۲۷.
جوادی آملی، ولایت فقیه، بینا، ص۱۲۴-۱۲۵.
طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۳۱و۳۲.
طباطبائی، شیعه در اسلام، ۱۳۷۸ش، ص ۱۹۷-۱۹۹.
نک: ناصر بن عبد الله بن علی القفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة الإثنی عشریة، ج۲ ص ۶۵۵؛ سخنرانی دکتر سروش، ۳ مرداد ۸۴ دانشگاه سوربُن پاریس، منبع: پایگاه اطلاع رسانی دکتر عبدالکریم سروش.
سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۹.
منابع
قرآن کریم، ترجمه فولادوند.
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تصحیح: محمد ابوالفضل ابراهیم، ابن ابی الحدید، قم، مکتبه آیةالله مرعشی نجفی.
ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل.
ابن فارس، احمد، معجم المقاییس فی اللغة، تصحیح: عبدالسلام محمد هارون، قم، ۱۴۰۴ق.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تصحیح: جمال الدین میردامادی، بیروت، دار الفکر و دار صادر، ۱۴۱۴ق.
ابوحنیفه، شرح الفقه الأکبر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۸ق، چاپ دوم.
النبراس.
امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر، ۱۴۱۶ق.
آمدی، سیف الدین، غایة المرام فی علم الکلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
آمدی، سیفالدین، أبکار الأفکار، قاهره، دار الکتب، ۱۴۲۳ق.
بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، نشر بعثه، ۱۳۷۴ش.
تفتازانی، سعد الدین، شرح العقاید النسفیه، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۴۰۷ق.
تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، افست قم، شریف رضی، ۱۴۰۹ق.
جوادی آملی، ولایت فقیه.
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین.
حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، قم، الهادی، ۱۴۰۴ق.
حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۳ق.
حلی، حسن بن یوسف،الألفیین، قم، موسسه اسلامیه، ۱۴۲۳ق.
حلی، حسن بن یوسف،الباب الحادی عشر، تهران، موسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ش.
حمصی، محمود، المنقذ من التقلید.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد،المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۲ق.
سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، یه قلم: شیخ حسن عاملی، قم: موسسة الامام الصادق، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
سبحانی، جعفر، الملل والنحل.
شرتونی، سعید، اقرب الموارد، قم، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۳۶۱ش.
شریف مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
شهرستانی، نهایة الاقدام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۵ق.
طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه همدانی، قم، نشر دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بینا، بیتا.
طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق، چاپ دوم.
طوسی، نصیرالدین، قواعدالعقائد، لبنان، دار الغربه، ۱۴۱۳ق.
فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۵ق.
فاضل مقداد، اللوامع الإلهیة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
فیاض لاهیجی، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، تصحیح: صادق لاریجانی، تهران، نشر الزهراء، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
فیاض لاهیجی، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۳ش.
فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، نشر دار الهجره، ۱۴۱۴ق.
قاضی عبدالجبار، المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، قاهره، الدار المصریه، ۱۹۶۵- ۱۹۶۲م.
قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تصحیح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
مسعودی، ابوالحسن، اثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب، قم، انصاریان، چاپ سوم، ۱۴۲۳ق.
مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، تهران، نشر بین الملل، ۱۳۷۷ش.
مقدمه ابن خلدون.
میر سید شریف، التعریفات، تهران، ناصر خسرو، چاپ چهارم، ۱۴۱۲ق.
میر سید شریف، شرح المواقف، افست قم، شریف رضی، ۱۳۲۵ق.
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی.
پیوند به بیرون
دائرة المعارف بزرگ اسلامی