جود، اصطلاحی در حدیث، اخلاق، فلسفه و کلام و عرفان است. معنا و تعریف جود در این علوم کاملاً یکسان نیست و به اعتبار برخی قیود و تأکید بر آنها، در کاربرد این اصطلاح و تعیین مصداق برای آن تفاوتهایی وجود دارد.
واژه جود در قرآن
جود و اسم مشتق از آن (جواد) در قرآن به کار نرفته است. در عین حال، برخی از مفسران آیه «بَلْ یداهُ مبسوطَتان» [۱]
را حاکی از نهایت جود و، واسع در «وَاللّهُ واسعٌ علیم» [۲]
[۳]
را به معنای جواد تفسیر کردهاند. [۴]
[۵]
[۶]
[۷]
معنای جود در روایات
در منابع روایی و احادیث، جود تقریباً مترادف سخا و مقابل بخل و یکی از برترین مکارم اخلاقی به شمار رفته است. [۸]
[۹]
تفاوت جود خالق و مخلوق
بنابر روایتی از امام موسی کاظم علیهالسلام، مراد از جود برای مخلوق غیر از جود خالق است. جودی که از مخلوق سر میزند عبارت است از ادای واجبات مالی (مانند زکات) که خدا بر بندگان فرض کرده است، اما خالق همواره جواد است خواه عطا کند و خواه امتناع ورزد؛ زیرا آنچه را او میدهد یا از دادن آن امتناع میورزد، از آنِ مخلوق نیست. [۱۰]
[۱۱]
جود از ارکان ایمان
بنابر روایتهای دیگر، جودِ بندگان خارج کردن حق خدا از مال و آن را در جای خود قرار دادن، بخشش از مال حلال و صرف آن در امور خیر است و آن را یکی از چهار رکن ایمان، قوام دین و دنیا، موجب قرب به حق و ستر عیوب و حفظ آبرو و سبب محبوب شدن دانستهاند. همچنین اسراف و تبذیر در بخشش، و فقر را از آفات جود و سخا برشمردهاند. [۱۲]
[۱۳]
[۱۴]
[۱۵]
[۱۶]
جود و سخا منحصر به بذل مال نیست، بلکه شامل جانفشانی و مجاهده در راه خدا هم میشود. [۱۷]
برتری عدل از جود
حضرت علی علیهالسلام [۱۸]
عدل را به دو دلیل برتر از جود دانسته است. اول اینکه عدل بهمعنای وضع امور در جای خودشان است و جود خارج کردن چیزی است از جهت و جای خودش مراد از جود در اینجا معنای عرفی آن، یعنی بخشش مال، است نه جود حقیقی، زیرا جود حقیقی خارج کردن چیزی از جهت خودش نیست، مانند جود خدا). دوم اینکه عدل عبارت است از تدبیری عام در امور دنیوی و اخروی و نظام عالم بدان متوقف است. به همین دلیل منافع و ثمرات عدل فراگیر و شامل همه است، در حالی که جود امری خاص و شخصی است و فواید و منافع آن به قدر عدل عام و گسترده نیست. [۱۹]
جود و سخا در متون اخلاقی
در کتابهای اخلاق، معمولاً جود و سخا به یک معنی یا در معنای نزدیک به هم به کار رفتهاند. [۲۰]
[۲۱]
در متون اخلاقی در توضیح جود و سخا، گاه اغراض و احوال ناقض آنها معرفی شده است که از آن جملهاند: اعطای پس از درخواست و به فردی که شایستگی آن را ندارد، سمعه و ریا، تقرب به سلطان، دفع ضرر از خود و خانواده، افزودن مال، جلب مدح و ثنا و مانند اینها. [۲۲]
[۲۳]
[۲۴]
[۲۵]
جود و سخا از دیدگاه بزرگان
← ارسطو
به نظر ارسطو، [۲۶]
گشاده دستی (جود و سخا) یکی از فضائل است و آن رعایت اعتدال و حد وسط در صرف کردن و بخشیدن ثروت (چیزهایی که ارزش آنها با پول تعیین میشود) است و اسراف و خسّت (بخل) افراط و تفریط در بخشش ثروت است. از میان صاحبان فضائل، گشادهدستان محبوبتر از همه هستند، زیرا به دیگران سود میرسانند و سودرسانی ایشان به این علت است که آماده بخشیدناند. بخشش به اشخاص درست (سزاوار)، به اندازه درست و به هنگام درست و مانند اینها از خصوصیات جود و سخاوت درست است.
← غزالی و طوسی
غزالی [۲۷]
[۲۸]
و نصیرالدین طوسی [۲۹]
هم سخاوت را از جمله امهات فضائل و آن را، برخلاف نظر ارسطو، [۳۰]
تحت جنس فضیلت خویشتنداری (عفت) دانستهاند.
← ملامحمد مهدی نراقی
ملامحمد مهدی نراقی [۳۱]
جود را بخشش بدون غرض و با طیب خاطر و به همین دلیل آن را مختص خدا دانسته است. در عین حال او جود و سخا به معنای بخشش به قصد ثواب اخروی و کسب فضیلت جود و احتراز از رذیله بخل، را در مورد انسان بهکار برده است.
← یحیی بن عدی
یحیی بن عدی [۳۲]
[۳۳]
[۳۴]
جود و کرم را برای حاکمان در شمار اولویتها و واجبات دانسته و در مقابل، بخل را عامل تزلزل در ارکان فرمانروایی، دشمن آفرینی و سلب کننده امید از مردم معرفی کرده است.
← امام علی علیهالسلام
گفتنی است که امام علی علیهالسلام [۳۵]
نیز در عهد نامه مالک اشتر، او را از مشورت با بخیل بر حذر داشته است، چون بخیل حاکم را از فقر میترسانَد و او را از داد و دهش بازمیدارد.
فهرست منابع
(۱) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۲) ارسطو، الاخلاق، ترجمه اسحاق بن حنین، چاپ عبدالرحمان بدوی، کویت ۱۹۷۹.
(۳) علیرضا برازش، المعجم المفهرس لالفاظ غرر الحِکَم و دررالکَلِم، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۴) عبداللّه شبر، تفسیرالقرآنالکریم، در ابوالفیضبن مبارک فیضی، سواطع الالهام فی تفسیر کلامالملک العلاّ م، چاپ مرتضی آیتاللّهزاده شیرازی، قم ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
(۵) محمد بن محمد شعیری، جامعالاخبار، قم ۱۴۰۵.
(۶) طبرسی، تفسیر مجمع البیان .
(۷) علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.
(۸) محمد بن محمد غزالی، میزانالعمل، چاپ سلیمان دنیا، قاهره ۱۹۶۴.
(۹) کلینی، وسائل الشیعه.
(۱۰) عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباحالشریعه و مفتاح الحقیقه، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۴۳ـ ۱۳۴۴ ش.
(۱۱) مجلسی، بحار الانوار.
(۱۲) احمد بن محمد مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸)، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۱۳) محمدمهدی بن ابیذر نراقی، جامعالسعادات، چاپ محمدکلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۱۴) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق محتشمی، با سه رساله دیگر منسوب به او، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۱۵) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۶) یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرحالنووی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۷) یحیی بن عدی، تهذیبالاخلاق، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
پانویس
۱. ↑ مائده/سوره۵، آیه۶۴.
۲. ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۷۳.
۳. ↑ مائده/سوره۵، آیه۵۴.
۴. ↑ طبرسی، تفسیر مجمع البیان ، ج ۲، ص ۷۷۵.
۵. ↑ طبرسی، تفسیر مجمع البیان ، ج ۳، ص ۳۲۲.
۶. ↑ طبرسی، تفسیر مجمع البیان ، ج ۳، ص ۳۴۰.
۷. ↑ عبداللّه شبر، تفسیرالقرآنالکریم، ج ۲، ص ۱۶۳، در ابوالفیضبن مبارک فیضی، سواطع الالهام فی تفسیر کلامالملک العلاّ م، چاپ مرتضی آیتاللّهزاده شیرازی، قم ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۸. ↑ کلینی، وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۹.
۹. ↑ یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرحالنووی، ج ۱۵، ص ۲۵۶ـ۲۶۱، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۰. ↑ کلینی، وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۹.
۱۱. ↑ یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرحالنووی، ج ۱۵، ص ۲۵۶ـ۲۶۱، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۲. ↑ کلینی، وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۹.
۱۳. ↑ محمد بن محمد شعیری، جامعالاخبار، ج۱، ص ۳۶، قم ۱۴۰۵.
۱۴. ↑ یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرحالنووی، ج ۱۵، ص ۲۶۰، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۵. ↑ علیرضا برازش، المعجم المفهرس لالفاظ غرر الحِکَم و دررالکَلِم، ذیل واژه، تهران ۱۳۷۱ ش.
۱۶. ↑ عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباحالشریعه و مفتاح الحقیقه، ج ۲، ص ۲۹۹، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۴۳ـ ۱۳۴۴ ش.
۱۷. ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۲۴.
۱۸. ↑ علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.
۱۹. ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۲۰، ص ۸۵، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۲۰. ↑ یحیی بن عدی، تهذیبالاخلاق، ج۱، ص ۱۵، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۲۱. ↑ محمدمهدی بن ابیذر نراقی، جامعالسعادات، ج ۲، ص ۱۲۰ـ۱۲۲، چاپ محمدکلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۲۲. ↑ یحیی بن عدی، تهذیبالاخلاق، ج۱، ص ۱۵، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۲۳. ↑ احمد بن محمد مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ج۱، ص ۱۰۶، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸)، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
۲۴. ↑ محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، ص ۳۱۰، با سه رساله دیگر منسوب به او، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۱ ش.
۲۵. ↑ محمدمهدی بن ابیذر نراقی، جامعالسعادات، ج ۲، ص ۱۲۱، چاپ محمدکلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۲۶. ↑ ارسطو، الاخلاق، ترجمه اسحاق بن حنین، کتاب ۴، ۱۱۱۹ ب ـ ۱۱۲۰ ب، چاپ عبدالرحمان بدوی، کویت ۱۹۷۹.
۲۷. ↑ محمد بن محمد غزالی، میزانالعمل، ج۱، ص ۲۸۰، چاپ سلیمان دنیا، قاهره ۱۹۶۴.
۲۸. ↑ محمد بن محمد غزالی، میزانالعمل، ج۱، ص ۲۸۲، چاپ سلیمان دنیا، قاهره ۱۹۶۴.
۲۹. ↑ محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص ۱۱۳ـ۱۱۴، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ ش.
۳۰. ↑ محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص ۱۱۳ـ۱۱۴، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ ش.
۳۱. ↑ محمدمهدی بن ابیذر نراقی، جامعالسعادات، ج ۲، ص ۱۲۲، چاپ محمدکلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۳۲. ↑ یحیی بن عدی، تهذیبالاخلاق، ج۱، ص ۱۵، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۳۳. ↑ یحیی بن عدی، تهذیبالاخلاق، ج۱، ص ۱۹، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۳۴. ↑ یحیی بن عدی، تهذیبالاخلاق، ج۱، ص ۳۵ـ۳۶، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۳۵. ↑ علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.