طرح مصباح الهدی (امام جواد (ع))

سومین جشنواره مصباح الهدی با رویکرد امام شناسی

طرح مصباح الهدی (امام جواد (ع))

سومین جشنواره مصباح الهدی با رویکرد امام شناسی

طرح مصباح الهدی (امام جواد (ع))

سلام به دوستان عزیزم

ای انس و جان گدای تو یا حضرت جواد
شرمنده ی عطای تو یا حضرت جواد
دائم ز کار خلق گره باز می‌کند
دست گره ‌گشای تو یا حضرت جواد
زیباترین دعای سماواتیان بود
مدح تو و ثنای تو یا حضرت جواد
پیش از شب ولادتم ای آشنای دل
دل بود آشنای تو یا حضرت جواد
چون آیه‌های نور، پدر بوسه می‌زند
بر روی دلربای تو یا حضرت جواد
زوار پا نهند به بال ملایکه
در صحن باصفای تو یا حضرت جواد
پر می‌ زند کبوتر دل‌ ها ز هر طرف
پیوسته در هوای تو یا حضرت جواد
جود از تو جود گشت و کرامت نهاده است
رخ بر در سرای تو یا حضرت جواد
تو کیستی؟ همیشه جواد الائمه‌ای
من کیستم؟ گدای تو یا حضرت جواد
باید هزار زاده ی اکثم به وقت بحث
صورت نهد به پای تو یا حضرت جواد
مامون در آتش حسدش آب می‌شود
چون بشنود صدای تو یا حضرت جواد
بخشی به قاتل پدرت حرز مادرت
ای جان ما فدای تو یا حضرت جواد
بگشای لب که لحظه به لحظه اجابت است
دلداده ی دعای تو یا حضرت جواد
هرکس زده است دست توسل به دامنی
ما را بود ولای تو یا حضرت جواد
قبر مطهر تو در آغوش کاظمین
دل‌ های ماست جای تو یا حضرت جواد
با ا... قسم هر آنچه بگوییم نارساست
بر قامت رسای تو یا حضرت جواد
هرگز رضا ز کس نشود حضرت رضا
یک لحظه بی‌رضای تو یا حضرت جواد
این غم کجا برم که بسی بر تو شد ستم
از یار بی‌ وفای تو یا حضرت جواد
با تو هر آنچه شد ستم و ظلم بی‌حساب
داند فقط خدای تو یا حضرت جواد
تو در میان حجره زدی ناله و گریست
قاتل هم از برای تو یا حضرت جواد
آتش گرفت حجره ی دربسته چون دلت
از اشک بی‌صدای تو یا حضرت جواد
قلب تو پاره‌ پاره شد و شهر کاظمین
گردید کربلای تو یا حضرت جواد
با ا... قسم رواست که مرغان آسمان
گریند در عزای تو یا حضرت جواد
با آن همه وفا و محبت که داشتی
شد زهر کین سزای تو یا حضرت جواد
«میثم» به ناله‌های دلت بود آشنا

شد مرثیه ‌سرای تو یا حضرت جواد

پیوندها

اصول عقائد اسلامی (امامت) » نیاز به امام

 به همان دلایلى که نیاز به پیامبر داریم، نیاز به امام هم داریم و ما پیش از این در کتاب نبوّت، در این زمینه دلائلى را بیان کردیم و اینک آنها را مرور مى‏کنیم:

 * آیا مى‏توان قبول کرد که هدف از آفرینش انسان رشد و کمال و در مسیر خدا قرار گرفتن باشد ولى در این میان هادى و راهنمایى در کار نباشد؟!

 * آیا مى‏توان قبول کرد که انسان عاشق رسیدن به مقام والاى انسانى باشد ولى در خارج چنین الگویى وجود نداشته باشد؟!

 مگر نه این است که براى هر نیاز و احساس درونى یک واقعیّت خارجى و بیرونى وجود دارد که آن احساس را اشباع کند. اگر ما در درون احساس تشنگى مى‏کنیم و نیاز به آب داریم، براى رفع آن نیاز آبى در خارج از بدن وجود دارد. حال چگونه قبول کنیم که علاقه به کمال و رسیدن به قله سعادت در انسان باشد، اما چیزى که پاسخ گوى این نیاز باشد در خارج از ذهن وجود نداشته باشد؟!

 * چگونه مى‏توان پذیرفت که میزبانى از مردم دعوت کند، ولى نشانى منزلش را ندهد و یا راهنمایى نفرستد، به خصوص در مواردى که بدون راهنما، راهیابى ممکن نیست و در مسیر مواردى وجود دارد که مهمان را به بیراهه و انحراف از منزل میزبان مى‏کشاند. در اینجا بر میزبان لازم است تا راهنمایى با نام و نشانى روشن براى مهمان بفرستد تا هم راه را به او بنماید و هم با برخورد با موارد انحرافى، او را به مقصد برساند.

 * چگونه قبول کنیم که انسان در راه‏هاى ساده و محسوس زندگى نیاز به راهنما دارد، اما در پیمودن راه‏هاى سعادت و معنویّت و رسیدن به رشد واقعى که پیچیده‏تر و علم انسان در آن زمینه کمتر و وسوسه‏هاى شیطانى بیشتر است، نیاز به راهنما نداشته باشد.

 * مگر نه آنست که حیواناتى که زندگى دسته جمعى دارند همچون زنبور عسل، براى خود ملکه‏اى را بطور غریزى پذیرفته‏اند.

 در تاریخ سیاست‏ها و جنگ‏ها کدام موفقیّتى را سراغ دارید که نقش رهبر و فرمانده در آن نادیده گرفته شده باشد؟

 جامعه بدون امام یعنى هرج و مرج و کدام عقل و وجدان آن را مى‏پذیرد؟ حضرت على علیه السلام مى‏فرماید:

 «لابدّ للناس من امیر برٍّ کان او فاجرٍ»(12)

 وجود رهبر براى مردم ضرورى است، خواه نیکوکار باشد یا بدکار.

 علاوه بر موارد فوق که میان نیاز به پیامبر و امام مشترک است، در خصوص نیاز به امام، دلایل دیگرى نیز وجود دارد:

 1- براى پیاده شدن دستورات الهى و حفظ احکام، قدرت و حکومت لازم است و قدرت و حکومت به امام و رهبرى لایق نیاز دارد. مخصوصاً در موردى که دسترسى به پیامبر امکان نداشته و خاتمیّت حضرت محمدصلى الله علیه وآله را پذیرفته باشیم.

 2- مگر مى‏شود خدا براى مردمى پیامبر بفرستد و آن پیامبر با خون دل احکام و قوانینى بیاورد و بعد همه را رها کرده از دنیا برود؟ آیا این کار حکیمانه است؟ آیا رها کردن و رفتن با آن حرص و سوزى که از پیامبر سراغ داریم سازگار است؟!

 راستى کسانى که مى‏گویند پیامبر با آنهمه زحمت مکتب و امتى را بنیان گذارى کرد و رفت چگونه جواب حکمت خدا و سوز پیامبر را مى‏دهند. کدام مقام مسئول اینقدر بى تفاوت مردم را رها مى‏کند؟!

 3- اساساً دین و مکتب یا باید هماهنگ با خواسته‏هاى درونى و حوادث خارجى و به اصطلاح رشدآور و رشد دهنده و به روز باشد و یا باید فقط قوانینى مقطعى و خشک باشد که با مرور زمان به دست فراموشى سپرده شده و به اصطلاح ایستا باشد؟

 اگر در کنار مکتب امامى با شرائط ویژه بود، مکتب از نوع اول و گرنه از نوع دوم خواهد بود و به همین دلیل امام رضاعلیه السلام مى‏فرماید:

 «اِنّ الامامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین»

 امامت و رهبرى حقّ، زمام دین است و مایه نظام بخشیدن به مسلمانان و صلاح امور دنیوى و عزّت مؤمنین است.

 «انّ الامامة اُسُّ الاسلام النامى»(13)

 امامت، اساس اسلام رشد یافته است.

 یعنى چیزى که بتواند همه احتیاجات فردى و اجتماعى و مادى و معنوى کاروان بشریّت را تأمین کند، تنها امامت است.

 امام رضا علیه السلام با تعبیر «الاسلام النامى» به ما مى‏فهماند که اسلام بدون امام نمو و رشدى ندارد و در معرض کهنگى و زوال است.

 جامعه انسانى هر آن در معرض حوادثى است که اگر حکم الهى و دستور خدا با الهام از وحى و رهبرى حق در کار نباشد، مردم آرامش خود را از دست مى‏دهند و هر کدام راهى را مى‏پیمایند و هرج و مرج به وجود مى‏آید. لذا در کنار مکتب، وجود امام و رهبر ضرورى است.

 4- همان گونه که شنا در استخر نیاز به مربّى و ناجى دارد و گذر از دریا نیاز به کشتى و ناخدا، دنیا نیز چنانکه امام فرمود: دریاى عمیق و پر تلاطم است، «الدنیا بحر عمیق»(14) که به کشتى و کشتى‏بان نیاز دارد.

 این با کدام منطق و حکمت سازگار است که خداوند، شناوران ناتوان و ناآشنا را در دریاى پرخطر به حال خود رها کند!

 5 - همان گونه که خداوند در کشور تن فرمانروایى به نام عقل قرار داده تا به وسیله آن چشم و گوش و تمام اعضا از انحراف و خطا حفظ شوند، لازم است براى جامعه نیز امام و فرمانروایى قرار دهد تا دچار تحیر و انحراف و هرج و مرج نشده و به مقصد برسد.

 آیا قرآن کافى نیست؟

 سؤال: با وجود قرآن وکتاب آسمانى، دیگر چه نیازى به امام است؟

 پاسخ: قرآن، کتاب قانون است و قانون به مفسّر و مجرى نیاز دارد. در نظام امروز جهان نیز در کنار قوّه مقنّنه، قوّه مجریه و قضائیه وجود دارد، زیرا قانون به مجرى و ضمانت اجرا نیاز دارد.

 این نیاز در زمان پیامبر به دست او و پس از پیامبر توسط امامان به انجام مى‏رسد.

 علاوه بر آنکه جزئیّات همه چیز مثلاً تعداد رکعات نماز یا تعداد شوطهاى طواف در قرآن ذکر نشده است و بسیارى از مطالب جزیى و مقطعى در قرآن وجود ندارد و پیامبر در زمان خود و امامان هر کدام در زمان خود، آنها را براى مردم بیان مى‏کنند.

 خود قرآن مى‏فرماید: به سراغ پیامبر بروید و دستورات خود را از او بگیرید.

 «ما آتاکم الرّسول فخُذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»(15) آنچه را پیامبر بیان مى‏کند، بگیرید و آن چه را نهى مى‏کند، رها کنید.

 این آیه دلیل آن است که پیروى از سنّت نبوى واجب است. زیرا پیروى از سنت پیامبر، پیروى از خداست. «مَن یطع الرسول فقد اطاع اللّه»(16) امامت و ولایت نیز پذیرش سنت پیامبر است.

 اکنون به بررسى صفات و شرایط رهبر مى‏پردازیم، ملاک و معیار انتخاب او را مورد گفتگو قرار دهیم و موارد عزل و نصب و راه شناخت رهبر حقّ از رهبر باطل را بازشناسى مى‏کنیم.

12) نهج‏البلاغه، خطبه 40.

13) عیون الاخبار، ج‏1، ص‏216.

14) کافى، ج‏1، ص 15.

15) سوره حشر، آیه 7.

16) سوره نساء، آیه 80.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار نظر سنجی