-اولا :
انسان موجودی خردمند و مختار و در عین حال کمال جو است؛ از این رو و با توجه به کمی آگاهی، نیاز به هادی و راهنما دارد، تا او را در مسیر کمال و تعالی هدایت و راهنمایی کند. و این هادیان بشر- که ضرورت وجودشان ذکر شد- گاهی در کسوت پیامبر و نبی و زمانی، در کسوت امام اند.
طبق قانون ثابت و ضروری هدایت عمومی، هر نوع آفرینش از راه تکوین و آفرینش به سوی کمال و سعادت، هدایت و رهبری میشود؛ نوع انسان نیز- که یکی از انواع آفرینش است- از کلیت این قانون عمومی مستثنی نیست. انسان از راه غریزه واقع بینی و تفکر اجتماعی در زندگی خود به روشی خاص باید هدایت شود که سعادت دنیا و آخرتش را تأمین نماید!
باید به نوعی، اعتقادات و وظایف عملی خود را درک نموده، روش زندگی خود را با آن ها تطبیق کند تا سعادت و کمال انسانی خود را به دست آورد.
تنها راه درک این برنامه زندگی- که به نام دین نامیده میشود- راه عقل نیست؛ بلکه از راه دیگری هم - که به نام وحی و نبوت که در برخی از پاکان جهان بشریت به نام انبیا یافت میشود- میتواند باشد.
پیامبران، وظایف انسانی مردم را به وسیله وحی از جانب خدا دریافت داشته، به مردم میرسانند تا در اثر به کار بستن آن ها تامین سعادت کنند.
روشن است که این دلیل، چنان که لزوم و ضرورت چنین درکی را در میان افراد بشر به ثبوت میرساند، هم چنین لزوم و ضرورت پیدایش افرادی را هم که پیکره دست نخورده این برنامه را حفظ کنند و در صورت لزوم به مردم برسانند، به ثبوت میرساند.
چنان که از راه عنایت خدایی لازم است اشخاصی پیدا شوند که وظایف انسانی را از راه وحی درک نموده، به مردم تعلیم کنند، هم چنان لازم است که این وظایف انسانی آسمانی برای همیشه در جهان انسانی محفوظ بماند و در صورت لزوم به مردم تعلیم داده شود، یعنی پیوسته اشخاصی باید وجود داشته باشند که دین خدا نزدشان محفوظ باشد و در وقت لزوم، در متن جامعهی بشری پیاده گردد.
کسی که متصدی حفظ و نگاهداری دین آسمانی است و از جانب خدا به این سمت اختصاص یافته، امام نامیده میشود.
بنابراین به همان دلیل که انسان برای حیات معنوی و به دست آوردن معارف وحیانی نیاز به پیامبر دارد، به همان دلیل هم نیاز به امام دارد، چون انسان، موجودی مکلف است و تکالیف دینی خود را از طریق پیامبر و بعد از او، از طریق امام معصوم به دست میآورد و راه دیگری برای آن وجود ندارد.
در این میان، مناظره هشام با برخی از عالمان اهل سنت شنیدنی است.
هشام میگوید:
روزی نزد عمرو بن عبید، عالم اهل بصره رفتم و به او گفتم : مسافرم، اجازه دهید سؤالی از شما داشته باشم، اجازه داد؛
گفتم : چشم دارید؟
گفت : این چه سؤالی است که میپرسی؟
گفتم :سؤالات من از همین نوع است!
گفت: گرچه سؤال احمقانهایی است، ولی بپرس.
سؤال خود را مجددا تکرار کردم.
گفت: بلی چشم دارم.
گفتم: با آن چکار میکنید؟
گفت: رنگ ها را میبینم.
سؤال کردم: آیا زبان دارید؟
گفت: بلی.
گفتم :با آن چکار میکنید؟
گفت: طعم غذا را میچشم.
سؤال کردم: قلب دارید؟
گفت: بلی.
گفتم: با آن چکار میکنید؟
گفت: هرچه حواس پنجگانه درک کند، با آن تمییز و تشخیص میدهم.
گفتم: آیا این حواس، از قلب تو بینیاز نیست؟
گفت: هر گاه حواس در درک آنچه مییابند، دچار اشتباه شوند، به قلب مراجعه میکنند و مشکل درکشان را برطرف میسازند.
به او گفتم :پس خدا قلب را برای برطرف کردن شک و اشتباه در درک حواس پنجگانه آفریده، پس چگونه خداوند بندگان خود را بدون امام و راهنما رها کند که هنگام حیرت، شک و اختلاف به او مراجعه نکنند؟
او سکوت کرد و چیزی نگفت. (1)
بنابراین معلوم میشود که نیاز انسان به امام معصوم کم تر از نیاز اعضا و حواس او به قلب نیست! اگر انسان در زندگی به قلب نیاز دارد، در امور حیات معنوی هم به امام معصوم نیازمند است.
- دوم:
نیاز انسان به امام معصوم (ع) در ساحت امامت و هدایت باطنی اعمال اوست؛ امام همچنان که نسبت به ظاهر اعمال بشر پیشوا و راهنماست، در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد؛ اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر میکند.
بسیار اتفاق میافتد که یکی از ما کسی را به امری نیک یا بد راهنمایی میکند، در حالی که به گفته خود عامل نمیباشد، ولی هرگز در انبیا و امامان معصوم (ع) که هدایت و رهبریشان به امر خداست، این حالت تحقق پیدا نمیکند. ایشان به راهی که هدایت میکنند و رهبری آن را برعهده دارند، خود نیز عاملاند.
این هادیان خود در تحت هدایت خالق هستی قرار دارند و آنها با هدایت الهی، هادیان دیگران به سوی حیات معنوی میباشند؛ زیرا خدا، تا زمانی که کسی را هدایت نکند، هدایت دیگران را به دست او نمیسپارد و هدایت خاص خدایی، هرگز تخلف بردار نیست.
بنابراین امام معصوم- که نه تنها در ساحت ظاهر- بلکه در ساحت باطنی و حیات معنوی نیز رهبر بشر است و حقایق اعمال با رهبری او سیر میکند و انسان به وجود چنین فرد معصوم و هدایتگری نیاز مبرم دارد؛ زیرا ولایت و رهبری باطنی اعمال بر عهده اوست.
اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد.
پس: بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام در این گونه امور تفاوتی ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها پوشیده است. (2)
-سوم:
امام معصوم نه تنها برای آدمیان در ساحت تشریعی و اموری نظیر هدایت ظاهری و باطنی که به تفصیل بیان شد، مورد نیاز است، بلکه وجودش در نظام آفرینش لازم است و عالم و آدم به او نیازمندند، از این رو در آموزههای دینی در این باب آمده:
«لو بقیت الارض بغیر امام لساخت ؛(3) اگر زمین بدون امام بماند، از هم متلاشی می گردد».
در روایت دیگری فرمود:
«لو ان الامام رفع من الارض ساعه لماجت باهلها کما یموج البحر باهله؛ (4) اگر امام لحظهایی روی زمین نباشد، زمین همانند دریا دچار تلاطم شده و بر ساکنانش موج پیدا میکند».
بر اساس این گونه روایات که تعدادشان هم زیاد است(5) به دست میآید که نیاز عالم و آدم به وجود امام از نیاز آن ها به هوا و اکسیژن بیش تر است؛ زیرا با نبود هوا تنها موجودات زنده از حیات ساقط میگردند، ولی با نبود امام عالم از هستی ساقط میشود.
از این رو در برخی دعاها درباره وجود مقدس حضرت مهدی (عج)آمده:
«ثم الحجه الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الارض و السماء؛(6)
سپس حجت جانشین، قائم منتظر مهدی که امید جهانیان به اوست، آن که عالم به برکت فیض وجود او باقی است و به یمن وجود او مردم روزی می خورند و به وجود او، آسمان و زمین استوار و برقرار است».
بنابراین از هر نظر انسان نیازمند امام است و بدون امام، نظام هستی در هر دو ساحت تکوین و تشریع، دچار مشکل خواهد شد؛ بلکه از هم فرو خواهد پاشید.
پینوشتها:
1. کلینی، کافی ج1، ص170، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق.
2. علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، ص 119 تا 152، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش.
3. کافی ج 1، ص 179، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق.
4. همان .
5. همان .
6. مفاتیح الجنان، ص 156.