حجت الاسلام والمسلمین مهدی اسماعیلی، مدیر گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع) در این زمینه گفت: کلمه جواد از جود به معنای بخشش و جواد یعنی بخشنده و از اوصاف خداوند متعال است، و در علم اخلاق از آن به صفتی تعبیر شده است که دارنده آن در مقابل آنچه که می بخشد انتظار تلافی ندارد. و از نظر بهداشت و روان نیز شخص جواد از بخشیدن و کمک کردن لذت می برد، به همین جهت درونی سالم و روحی شاداب دارد.
هر یک از امامان معصوم (ع) دارای فضیلتهایی هستند که افراد با توسل به آنها میتوانند خود را به منابع ارزشمند الهی متصل کنند.
چرا به امام جواد(ع) باب الحوائج میگویند؟ به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ باب الحوائج از ترکیب دو واژه باب به معنای درب و حوائج به معنای نیازها شکل گرفته و علت استفاده آن بدین خاطر است که انسان برای رفع نیاز و خواسته خود باید وسیله ای داشته باشد تا به کمک آن نیاز خود را مرتفع کند و در این میان ، کسانی که واسطه فیض الهی می شوند تا از طریق آنها مشکلات انسان حل شود از این روی به این بزرگوار ، باب الحوائج گفته می شود .
ارزش
این دو واژه که در مقابل «بخل» است،غالبا در یک معنى استعمال مىشود،ولى گاهاز بعضى کلمات استفاده مىشود که «جود» مرحله
بالاتر از «سخاوت» است، زیرا درتعریف «جود» گفتهاند: «بخشش بدون درخواست است که در عین حال، بخشش خود راکوچک بشمارد.»
گاه گفتهاند: «جود،خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگامبخشش است. »بعضى نیز گفتهاند:«جود بخششى است
جود در حدیث و اخلاق
جود، اصطلاحی در حدیث ، اخلاق ، فلسفه و کلام و عرفان است.
معنا و تعریف جود در این علوم کاملاً یکسان نیست و به اعتبار برخی قیود و تأکید بر آنها، در کاربرد این اصطلاح و تعیین مصداق برای آن تفاوت هایی وجود دارد؛ از این رو، مباحث مقاله حاضر در سه بخش عرضه میشود: حدیث و اخلاق ، فلسفه و کلام ، عرفان .
فرق بین «إحسان» و «جُود» چیست؟ (در کتاب بیست گفتار شهید مطهری چند سطری توضیح داده است که این دو با هم متفاوت هستند) آیا احسان از جود بالاتر میباشد یا برعکس؟ اصلاً احسان چیست و جود چیست؟!
پاسخ اجمالی
«إحسان» مصدر باب افعال؛ به معناى نیکى کردن است؛[1] مانند اینکه در قرآن میخوانیم: «لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً».[2] ضد إحسان؛ «إِساءة» به معنای بدی کردن است.[3] همچنین در امور مالی گفته شده؛ شخصی بیشتر از آنچه بر عهده او است بدهد و کمتر از آنچه حق دارد بردارد.[4]
جود عبارت است از: بخشش داراییها خواه مال باشد و خواه علم.[5]
جود، اصطلاحی در حدیث، اخلاق، فلسفه و کلام و عرفان است. معنا و تعریف جود در این علوم کاملاً یکسان نیست و به اعتبار برخی قیود و تأکید بر آنها، در کاربرد این اصطلاح و تعیین مصداق برای آن تفاوتهایی وجود دارد.
واژه جود در قرآن
جود و اسم مشتق از آن (جواد) در قرآن به کار نرفته است. در عین حال، برخی از مفسران آیه «بَلْ یداهُ مبسوطَتان» [۱]
را حاکی از نهایت جود و، واسع در «وَاللّهُ واسعٌ علیم» [۲]
[۳]
را به معنای جواد تفسیر کردهاند. [۴]
جود
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - بخشش ، کرم . 2 - جوانمردی .
جود
لغتنامه دهخدا
جود. (ع اِمص ) گرسنگی . مجدالدین گوید این معنی غریب است و جز در بیت هذلی در جای دیگر دیده نشده است . (منتهی الارب ). || بخشش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). دهش . سخاء. فیض . کرم . || رادی . جوانمردی . (دهار) (یادداشت مرحوم دهخدا). در بیت زیر استعاره از آب :
مبدع هر چشمه که جودیش هست
مخترع هرچه وجودیش هست .
نظامی .
سود رساندن بدانچه شایسته و سزاوار است بنحوی که نه غرضی از آن استشمام شود و نه اندیشه ٔ تقاضای عوضی پیرامون آن بگردد. (کشاف اصطلاحات الفنون ) (تعریفات ). || (ص ، اِ) ج ِ جواد، بمعنی سخی . || ج ِ جیدانة و جیداء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جواد و جیدانة و جیداء شود. || (مص ) بزرگوار شدن . (اقرب الموارد). جوانمردی کردن . (منتهی الارب ). || بخشیدن . (اقرب الموارد). بذل وبخشش کردن . سخی شدن . سخاوت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || غالب آمدن . || بسیاراشک گردیدن چشم . || بسیار آمدن باران . (منتهی الارب ). نیک باریدن باران . (تاج المصادر بیهقی ). || مردن یا نزدیک بمردن رسیدن . (منتهی الارب ): جاد بنفسه ؛ مرد یا نزدیک به مردن رسید. (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || تشنه گردیدن ، و به این معنی فعل آن مجهول بکار میرود. (منتهی الارب ).
مناظره
مجلس مناظره ای راه انداختند .
بزرگترین دانشمندشان را دعوت کردند.
امام جواد (ع) را هم همینطور. همه که جمع شدند یحی بن اکثم بلند شد. مجلس ساکت شد.
1- الْمُؤ مِنُ یَحْتاجُ إ لى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
فرمود: مؤ من در هر حال نیازمند به سه خصلت است : توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت نماید.
2- قالَ علیه السلام : مُلاقاةُ الاْ خوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إ نْ کانَ نَزْرا قَلیلا.
فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران - خوب - ، موجب صفاى دل و نورانیّت آن مى گردد و سبب شکوفائى عقل و درایت خواهد گشت ، گرچه در مدّت زمانى کوتاه انجام پذیرد.
امامت در کودکی و سرگردانی شیعیان
امام جواد در حدود ۸ سالگی، به امامت رسید.[۵۸] به دلیل پایین بودن سن وی، شیعیان درباره امام پس از امام رضا اختلاف پیدا کردند و برخی به دنبال عبدالله بن موسی رفتند، اما طولی نکشید او را شایسته امامت ندانستند و از او روگرداندند.[۵۹] برخی به احمد بن موسی گرویدند و شماری نیز به واقفیه پیوستند.[۶۰] با این حال، بیشتر اصحاب امام رضا (ع) به امامت امام جواد معتقد شدند.[نیازمند منبع] منابع علت این اختلاف را کودکی جوادالائمه دانستهاند. به گفته نوبختی علت پیدایش این اختلاف، آن بود که آنان بلوغ را از شرایط امامت میدانستند.[۶۱]
نام آن حضرت، محمد؛ کنیهاش ابوجعفر یا ابوجعفر ثانی [۱] و لقبِ جواد و تقی از القاب معروفش بوده است. [۲] نام پدرش علی، نام مادرش را سبیکهی نوبیه،[۳] سکینهی مریسیه [۴] و ریحانه [۱] گفتهاند و نام دیگری که علیبنموسیالرضا(ع) بر او گذاشت خیزران بوده است.[۵]
از میان امامان معصوم(ع)، آن حضرت کمسنوسالترین امام بود؛ زیرا هفت سال و اندی داشت که به امامت رسید و حدود هفده سال عهدهدار این مسؤلیت بود و سرانجام در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
آن حضرت در حالی که عمری کوتاه داشت و از جایگاه سیاسی- اقتصادی بایستهای در عراق برخودار نبود، مورد بیمهری گروههایی از مردم قرار گرفته بود؛ گروهی از آنان در رهبری وی تشکیک کرده و بر امامت جدّش موسی بن جعفر(ع) توقف کردند؛ گروهی به برادرش احمدبنموسی گرویدند [۶] و دستهای به عبداللهبنموسی – برادر دیگر آن حضرت – روی آوردند و او را به امامت برگزیدند.[۷] آن امام همام همچون اجداد بزرگوار خود، همواره ساده و زاهدانه زیست؛ امّا در عرصههای مختلف زندگی؛ از جمله در امر معیشت مردم؛ همراه و حامی آنان ـ بهخصوص قشر آسیبپذیر جامعه ـ بود و هرآنچه از مال و ثروت دراختیار داشت، از آنِ خود نداسته، به فقیران و درماندگان عطا میکرد؛ ازجمله وجوهات و موقوفات ارسال شده از قم را به مصرف فقرا و مستمندان رساند و استفادهی خود از آنها را در امور شخصی نهتنها مجاز نمیدانست، بلکه میل و رغبتی نیز به آنها نداشت. از همین رو، وقتی حسین مکاری، به محضر آن حضرت رسید و به ذهنش آمد که با فراهم آمدن شرایط رفاهی آن حضرت در بغداد، دیگر برایش عزمی در بازگشت به مدینه نخواهد بود، به او فرمود: ای حسین[مکاری] نان جو و نمک نیمکوفتهی در حرم جدم رسول خدا(ص) برایم محبوبتر از آن است که مرا در آن میبینی.[۸]